توانمندسازی اجتماع محور؛ رویکردی کارآمد برای توسعه منطقه ای

  
    ضرب المثل مشهوری که یاد دادن ماهیگیری را به جای هدیه دادن ماهی به نیازمندان تاکید می کند، تا حد زیادی معادل مفهومی است که امروزه در مباحث مرتبط با اقتصاد توسعه تحت عنوان «توانمندسازی اجتماع محور» (Community-based Empowerment) مورد اشاره قرار می گیرد؛ مفهومی که به زبان ساده به پروژه ها و فرآیندهایی اشاره دارد که هدف کلیدی آنها عبارت است از افزایش توانایی عمومی ساکنان یک منطقه نسبتا محروم، در خوداتکایی برای ارتقای وجوه مختلف شاخص های توسعه منطقه ای.
    مروری بر میزان کاربرد مفهوم «توانمندسازی اجتماع محور» در پژوهش های مرتبط با اقتصاد توسعه، نشان دهنده کاربرد گسترده و روزافزون این واژه در ادبیات توسعه است؛ به نحوی که این گستردگی، تعریف دقیق عبارت مذکور را مشکل ساخته است. در یک نگاه کلی، توانمندسازی اجتماع محور، به طور ساده به یک فرآیند هدایت و سازماندهی اجتماعی اشاره دارد که به دنبال معرفی و توزیع مجدد منابع قدرت، به معنی توانایی در شناخت و ایجاد تغییر در محیط اجتماعی و اقتصادی و در راستای رفع چالش های مختلف موجود در جامعه محلی است.
    در عین حال ابعاد موضوعی مرتبط با این مفهوم در شاخص هایی چندگانه شامل: (1) ظرفیت سازی مشارکت در تصمیم گیری توسعه، (2) آموزش توانمندسازی کنشگران اصلی محلی، (3) نهادینه سازی فرآیندهای تصمیم گیری شورایی و جمعی (4) مدیریت اجرایی به شیوه مشارکتی، قابل جمع است. همچنین پژوهش های تئوریک و نیز تجربی موجود در این زمینه، بر این نکته تاکید دارند که «توانمندسازی اجتماع محور»، تنها زمانی یک رویکرد کارآمد تلقی می شود که در عمل، منجر به توسعه انسانی و افزایش سرمایه انسانی در جامعه محلی موردنظر شود.
    
    
    بررسی ابعاد مختلف توانمندسازی اجتماع محور
    ادبیات رایج در پژوهش های مرتبط با توسعه، اغلب معنای واژه توانمندسازی را به طور ضمنی درک شده فرض می کند، بدون اینکه تعریف دقیقی ارائه کرده یا آن را توضیح دهد. بر همین اساس در هر برنامه و پروژه، بسته به جامعه و موضوع هدف آنها، گاهی اوقات کاربردهای متفاوتی از این واژه مشاهده می شود. از سوی دیگر، گستردگی روزافزون کاربرد این واژه در حوزه های مختلف علمی، اجتماعی و اقتصادی نیز به طور مشهودی مشاهده می شود، به طوری که تعاریف متنوع و در عین حال عدم وجود یک تعریف جامع و مورد توافق همگان از این واژه مبین توان، اهمیت و ارزش آن در ادبیات معاصر توسعه است.
    به راستی «توانمندسازی» چیست؟ در مقاله ای با همین عنوان می خوانیم: توانمندسازی یک فرآیند اجتماعی چندبعدی است که به مردم کمک می کند تا به سطح بالاتری از ظرفیت و توان انجام امور مختلف دست یابند و از طرف دیگر توانایی اثرگذاری آنان بر موضوعاتی است که در زندگی شخصی و اجتماعی شان، برای آنها مهم تلقی می شود.
    (Page and Czuba، 1999).
    بر اساس این تعبیر، کسی که صاحب توان و قدرت بیشتری می شود، صاحب ظرفیت تبادل آن یا امکان توانمندسازی نیز می گردد. بر این اساس، توانمندسازی فرآیندی تبادلی و نیز خودافزا است که بررسی ماهیتی و وجودی آن و نیز تاثیرات آن در یک مسیر یک سویه و خطی قابل محاسبه نیست و باید آن را یک موضوع چند بعدی در نظر گرفت.
    فیترمن (2004) توانمندسازی را مشتمل بر فرآیندی پنج سطحی می داند که شامل سطوح زیر می باشد:
    الف) آموزش (Training) با تاکید بر بهبود خوداتکایی جامعه هدف.
    ب) تسهیل گری (Facilitating) با تاکید بر فراهم سازی راهنمایی های عمومی و سوق دهی اعضای جامعه هدف به سمت شناخت و اولویت بندی مشکلات شان.
    ج) حمایت (Advocacy) با تاکید بر ایفای نقش حمایتی وابستگان و دست اندرکاران دولتی از پیشنهادات توسعه ای افراد محلی.
    د) آشکارسازی (Illumination) با تاکید بر آگاه سازی، روشن گری و ایجاد انگیزه در میان اعضای جامعه هدف برای همراهی با دیگر عوامل برنامه.
    ه) آزادسازی (Liberation) با تاکید بر فرصت سازی خودخواسته و رهایی فرد از قیدهای گذشته.
    محقق معین (1383، 27-28) ضمن بررسی این ابعاد 5گانه نظریه فیترمن، اصول مورد توجه در این سطوح را شامل: بهبود، تعلق اجتماعی، فراگیری، مشارکت مردم سالارانه، عدالت اجتماعی، دانایی محلی، راهبردهای مستند، ظرفیت سازی، یادگیری سازمانی و پاسخگویی بیان داشته است که همگی بیان کننده ابعاد توانمندسازی اجتماع محور هستند.
    باید توجه داشت که اگرچه توانمندسازی به نوع خود ارزشمند است ولی باید به آن به عنوان یک ابزار برای دستیابی به اهداف توسعه اجتماعی و به طور خاص سلامت اجتماعی و انسانی توجه نمود. از این منظر، نتیجه فرآیند توانمندسازی باید بر اساس میزان تاثیر آن در ایجاد توسعه انسانی ارزیابی شود (Ruth Billings، 2008). 
    
    لاوراک و لابونت (Laverack and Labonte، 2000)
    معتقدند که اگرچه اصول و مبانی برنامه های توسعه مبتنی بر توانمندسازی تا حدود زیادی مشخص هستند، ولی تفکیک و مطالعه آن از رویکردهای مختلف برنامه ریزی توسعه چندان ساده نیست. در حقیقت امروزه فرآیند توانمندسازی، در هدف گذاری طیف گسترده ای از انواع برنامه ریزی، شامل برنامه ریزی کاملامتمرکز یا «بالابه پایین»، تا برنامه ریزی که با عنوان توانمندسازی یا «پایین به بالا» مشخص می شوند، به کار گرفته شده اند؛ بنابراین «توانمندسازی» یک رویکرد کاربردی است که براساس شاخص های عملیاتی آن می تواند در هر نوع شیوه برنامه ریزی مد نظر قرار گیرد. با این تعبیر، نقش مفهوم «توانمندسازی» در حیات نظام اجتماعی و اقتصادی هر جامعه را می توان مشابه نقش «آب» در حیات زیستی روی کره زمین دانست.
    از سوی دیگر اغلب عبارت «توانمندسازی» با واژه «اجتماع محور» همراه می شود که تاکیدی بر چگونگی تحقق آن در عمل بوده و مشخص کننده آن است که چه کسانی مسئولیت این فرآیند را بر عهده داشته و از منافع آن برخوردارند. توانمندسازی جوامع محلی در حفاظت تنوع زیستی، به طور مثال: به معنی حفاظت از منابع طبیعی و زیستی، باید «به وسیله ی»، «برای» و «با» کمک فرد فرد اعضای آن اجتماع محلی، یعنی بهره برداران از آن منابع صورت گیرد. در همین ارتباط می توان از پروژه «ابتکارات مبتنی بر جوامع محلی» (CBI) به عنوان یک برنامه عملیاتی توانمندسازی اجتماع محور در حوزه سلامت و رفاه اجتماعی نام برد که توسط سازمان بهداشت جهانی برای توسعه بهداشتی و فقرزدایی اجرا می شود. مبنای این برنامه، پیشبرد توسعه انسانی بر مبنای توانمندسازی اجتماعات محلی است. (Assai Ardakani، 2007). 
    
    جایگاه مفهوم توانمندسازی در نظریه های توسعه اقتصادی
    هدف نهایی نظریه های توسعه انسانی، عبارت است از تلاش برای ایجاد محیطی مناسب برای تک تک اعضای جامعه، به نحوی که کلیه اعضای جامعه بتوانند ارزش ها و قابلیت های خود را بروز داده و از منافع آن برخوردار شوند3. بر این اساس، مفهوم اساسی اصطلاح توانمندسازی، متوجه ایجاد محیطی است که مردم با خلاقیت و کارآیی بیشتری قادر به پاسخگویی به نیازها و مطلوبیت هایشان می شوند، شانس آنان برای یک زندگی طولانی تر و سالم تر افزایش می یابد و قابلیت دستیابی آنان به دانش و منابع مورد نیاز برای یک زندگی مناسب فراهم می گردد. بر این اساس، سازماندهی، تحرک بخشی و بهبود مهارت ها و قابلیت های اجتماعی مردم و درگیر کردن آنان در توسعه محلی از طریق برنامه های اجتماعی و نیز بسترسازی برای خودکفایی در کسب درآمد، مهم ترین جنبه های هر برنامه توانمندسازی محسوب می شوند.
    نکته قابل توجه دیگر آن است که مفهوم «اجتماع محور»، تنها به معنی توجه صرف به اجتماع محلی نیست، بلکه به طور مشخص بیان کننده پیچیدگی های ناشی از مداخله های اجتماعی یا حضور کنشگران اجتماعی نیز می باشد که البته در قالب فرآیندهای تصمیم گیری جمعی قابل تامل هستند (Kazemi، 2009). کنشگران و فرآیندهای شورایی4 توسعه محلی شامل دولت یا کارکنان دولتی، سازمان های متشکل مردمی مانند شوراها و تعاونی های روستایی و نیز نهادهایی مانند سازمان های غیردولتی و همچنین قوانین و راهبردها و خط مشی های فراگیر ملی و بین المللی می شود.
    برکیس (Berkes، 2007) در مطالعه خود نشان می دهد که به طور مثال در پروژه های حفاظت اجتماع محور تنوع زیستی، تعداد این کنشگران درگیر، بین 10 تا 15 متغیر بوده اند. باید توجه داشت که تعدد این نهادها به معنی وجود طیف وسیعی از ارزش ها و باورها است که هر یک از آنها، خواسته یا ناخواسته، تلاش دارد تا به جامعه محلی در قالب برنامه، پروژه یا طرح تحمیل کند. این امر به مرور زمان باعث بی توجهی ضمنی آنان به ارزش های عرفی و سنتی حاکم بر جامعه محلی است. یکی از مهم ترین این ارزش ها، دانش بومی موجود در هر منطقه است که متاسفانه به رغم غنای آن در ابعاد تولیدی، اجتماعی و اقتصادی، رو به فراموشی است و این مساله باید مدنظر دست اندرکاران کلیه پروژه های دارای هدف توسعه منطقه ای قرار گیرد (Kazemi، 2003). 
    
        جمع بندی و نتیجه گیری
    با توجه به آنچه بیان شد، به طور خلاصه، ویژگی های کلیدی معرف هر برنامه توانمندسازی اجتماع محور شامل موارد زیر می باشند:
    * ظرفیت سازی مشارکت در تصمیم گیری های توسعه از طریق آموزش اعتمادسازی و ارتقای سطح مهارت مشارکتی کارکنان دولت و در عمل ایجاد ستادها و مراکز هماهنگی و تصمیم گیری با عضویت خبرگان محلی.
    * آموزش توانمندسازی جوامع محلی از طریق آگاه سازی اجتماعی و اجرای دوره های آموزش انتقادی، تشویق مردم به حضور و مشارکت عمومی در فرآیندهای توسعه محلی، آموزش روش های بهره برداری پایدار از منابع زیستی و ارتقای فنون ارتباط و مذاکره با ارگان ها و کارکنان دولتی.
    * نهادینه سازی فرآیند تصمیم گیری جمعی از طریق رسمیت بخشی به گروه ها و اجتماعات محلی و تعاونی های روستایی، سهیم کردن اجتماعات محلی در منافع حاصل از اجرای برنامه های توسعه.
    * مدیریت مشارکتی در اجرای برنامه ها توسط اجتماعات محلی از طریق مشارکت آنان در هدایت پروژه های اجرایی، قبول اولویت های برنامه بر مبنای پیشنهادات و موضوعات مورد علاقه خبرگان محلی، توافق روی شاخص های ارزیابی موفقیت برنامه با نظر و مشارکت خبرگان محلی، تهیه خطی مشی ها یا سیاست های اجرایی برنامه براساس نظر خبرگان و نمایندگان جوامع محلی.
    * تعهد دولت بر حمایت از برنامه توسعه محلی از اولویت قائل شدن برای توسعه و تامین زیرساخت های مورد نیاز برنامه توسط ارگان های دولتی، تضمین مشارکت کنندگان دولتی در حمایت از تغییر در رویکرد برنامه ریزی خود به سمت اولویت های توسعه اجتماع محور تا انتها.
    
    پاورقی
    1- استادیار دانشگاه آزاد اسلامی ورامین
    (mousa_kazemi@yahoo.com)
    2- دانشجوی دکترای مدیریت بازرگانی، دانشگاه آزاد اسلامی
    (maleki.m.mba@gmail.com)
    3- برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به آدرس اینترنتی:
    http://hdr.undp.org/en/humandev
    4-
    Partnerships and Deliberative Processes

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد