میلیاردر خوشنام، پیام آور صلح هنگ کنگ


    پیتر وو، رییس شرکت ویلاک و شرکت وارف است. وی با ثروت 3/4 میلیارد دلار صد و نود و هفتمین فرد ثروتمند جهان در سال 2010 است.
    پیتر وو در سال 1946 در شانگهای در چین متولد شد. خانواده او در سال 1949 به هنگ کنگ نقل مکان کردند. پدر پیتر در آلمان در رشته معماری تحصیل کرده بود. وو به کالج سنت استفن در هنگ کنگ رفت.
    وی سپس برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت و مدرک کارشناسی خود را از دانشگاه سینسیناتی و در رشته فیزیک و ریاضیات دریافت کرد. وی بعدها به مدرسه کسب و کار دانشگاه کلمبیا رفت تا در رشته MBA تحصیل کند. او پس از فارغ التحصیلی در سال 1973 در بانک چیس منهتن در نیویورک و هنگ کنگ مشغول به کار شد و در سال 1975 با دومین دختر یو کونگ پائو، یکی از غول های صنعت حمل و نقل چین، ازدواج کرد. پیتر وو در همین سال به شرکت پدر همسرش، گروه حمل و نقل جهانی یوکونگ پائو پیوست و کمی بعد به عنوان نایب رییس شرکت انتخاب شد.
    آقای پائو در سال 1981 موفق شد کنترل گروه وارف را به دست گیرد. پدر زن وو در سال 1986 بازنشسته شد و اداره شرکت های ویلاک و وارف از امپراتوری خود را به وو سپرد، در حالی که شرکت های بخش حمل و نقل را به داماد دیگرش، هلموت سوهمن، سپرد.
    علایق متنوع پیتر وو در کسب و کارش نیز مشاهده می شود. او تمرکز اصلی کسب و کار خود را در توسعه املاک و مستغلات در هنگ کنگ، چین و سنگاپور قرار داده است. وی در حال حاضر رییس شرکت ویلاک است. زیرمجموعه اصلی ویلاک شرکت وارف است که شامل میدان ساعت هنگ کنگ، مرکز خرید هاربر سیتی در هنگ کنگ و املاک دیگر می شود. گروه ویلاک همچنین مالک شرکت های دیگری چون شرکت مخابرات آی کابل، وارف T&T، شرکت مدرن ترمینالز و هتل های مارکو پولو می شود.
    شرکت ویلاک یک شرکت توسعه املاک و مستغلات در هنگ کنگ است که در فهرست 2000 شرکت برتر مجله فوربز در رتبه 1249 قرار دارد. فعالیت اصلی شرکت در زمینه سرمایه گذاری در املاک، و توسعه و مدیریت املاک است. این گروه همچنین در کار توزیع و خرده فروشی فعالیت دارد. شرکت ویلاک در هنگ کنگ، جزیره بریتیش ویرجین، چین و سنگاپور حضوری فعال دارد. ارزش بازار این شرکت در حدود 1/43 میلیارد دلار هنگ کنگ و سود خالص آن در سال 2007 در حدود 631 میلیون دلار هنگ کنگ برآورد شده است.
    پیتر وو مالک گروه فروشگاه های زنجیره ای کالاهای لوکس LCJG، است. او یکی از اعضای هیات مشاوره تعدادی از شرکت های برتر فهرست 500 شرکت برتر فورچون است و همچنین در پست های مختلفی در خدمات عمومی فعالیت داشته است. پیتر وو در حال حاضر یکی از اعضای هیات دائمی کنفرانس شورایی سیاسی مردم چین است.
    پیتر وو بین سال های 1993 تا 1997 به عنوان رییس شورای دانشگاه پلی تکنیک هنگ کنگ، از سال 1994 تا 2004 به عنوان رییس کمیته صندوق محیط زیست و حفاظت هنگ کنگ و از سال 2000 تا 2007 به عنوان رییس شورای توسعه تجارت هنگ کنگ فعالیت می کرد.
    تعهد پیتر وو به جامعه کسب و کار برای او شهرت و همچنین جوایز زیادی به همراه داشته است. او در سال 1995 از سوی هنگ کنگ استاندارد به عنوان رهبر کسب و کار سال انتخاب شد. همچنین دولت منطقه هنگ کنگ در سال 1993 وو را به عنوان پیام آور صلح انتخاب کرد و در سال 1998 ستاره طلای بائوهینیا را به وی اهدا کرد. پادشاه بائودوین اول در بلژیک نیز در سال 1993 به وو جایزه لیاقت لئوپارد را اهدا کرده است.
    پیتر وو ازدواج کرده و در حال حاضر ساکن هنگ کنگ است. دختر او، جنیفر وو بخش فروشگاه های زنجیره ای کالاهای لوکس شرکت را اداره می کند.
     
    

استاد دانشگاه صنعتی شریف: آینده اقتصاد از آن مدیران زن است

     گروه بازرگانی- رییس گروه MBA دانشگاه صنعتی شریف در همایش «تجربه های موفق و ناموفق زنان کارآفرین» که در اتاق تهران برگزار شد، آینده را از آن مدیران زن دانست و با اشاره به اهمیت کارآفرینی در کشورهای صنعتی گفت:
    اگر دولت ها هزینه های بسیاری را صرف «کارآفرینی» می کنند و با انواع حمایت ها، فضا را برای کارآفرینان فراهم می سازند تنها به این دلیل است که باور دارند، عصر امروز، عصر کارآفرینی است.
    به گفته دکتر حسین فیض بخش، «افزایش ثروت»، «توسعه تکنولوژی» و «ایجاد اشتغال» سه انگیزه «توسعه کارآفرینی» در کشور های صنعتی بوده است. این استاد دانشگاه در این همایش گفت: در سایر کشور ها، تمام فارغ التحصیلان برای دریافت مدرک تحصیلی خود موظف هستند دوره ای را با محوریت کارآفرینی بگذرانند؛ اما در ایران، حتی دانشگاه های صاحب نام نیز توجهی به این موضوع نشان نداده اند.
    وی با بیان اینکه مبنای فعالیت نسل اول و دوم دانشگاه ها در سطح جهان، آموزش و تحقیق بوده است، افزود: هم اکنون نسل سومی از دانشگاه ها در حال شکل گیری است که «کارآفرین» محور است؛یعنی نسبت به تربیت کارآفرینان تمرکز دارد. دکتر فیض بخش این نکته را هم گوشزد کرد که اگر امروز از ظرفیت جوانان برای توسعه کارآفرینی در کشور بهره برداری نشود، این امکان برای ایران، دیگرتکرار نخواهد شد.
    او پس از تاکید بر اهمیت آموزش در کارآفرینی، رشد کارآفرینی زنان را در ایران پیش بینی کرد و گفت: کارآفرینی زنان در چند سال آینده با رشد چشمگیری مواجه خواهد شد.
    به اعتقاد فیض بخش تاکنون برای حمایت از کارآفرینی زنان در کشور اقدامات شایسته ای صورت نگرفته است؛ اما چنانچه برای به فعلیت رسیدن پتانسیل های موجود در دانشگاه ها برنامه ریزی شود، اتفاقات بزرگی در این عرصه رخ خواهد داد.این استاد دانشگاه وقوع این حرکت را نه فقط در ایران که در سایر کشور ها نیز به واسطه «پیچیده شدن عوامل تاثیرگذار بر محیط کسب وکار» و« افزایش این تغییرات در طول زمان» اجتناب ناپذیر دانست.
    وی تاکید کرد: در چنین شرایطی، مدیرانی موفق خواهند بود که برای مدیریت، روشی شبیه آنچه زنان برای مدیریت خانواده برمی گزینند، در پیش بگیرند؛ روشی که «خلاقیت»، «حمایت» و«ارتباط مناسب با کارمندان» را مبنا قرار می دهد.
    دکتر فیض بخش با بیان اینکه «مدیران آینده،سبکی زنانه برای مدیریت انتخاب می کنند» خاطرنشان کرد: «آینده اقتصاد از آن مدیران زن است.»
    او سپس به تفاوت های کارآفرینی زنان و مردان اشاره کرد و گفت: مردان، اغلب به سمت «تولید» می روند و زنان فعالیت های خدماتی را برمی گزینند. این در حالی است که پیش بینی می شود، در 40 سال آینده تنها سه درصد نیروی کار به کشاورزی اشتغال داشته و 4 درصد این نیرو ها نیز در بخش های تولیدی فعالیت می کنند و 93 درصد نیروی کار در حوزه خدمات مشغول خواهند شد.
    رییس شورای بانوان بازرگان اتاق تهران نیز هدف از برگزاری این همایش را «تهیه گنجینه ای از تجربیات بانوان صاحب کسب و کار در قالب تجربه موفق و ناموفق برشمرد» و گفت:«قصد داریم با انتقال تجربیات به بانوانی که در آغاز این راه قرار دارند الگوی مناسبی ارائه کنیم.»
    سیده فاطمه مقیمی گفت:«وقتی این تجربیات با دست و دلبازی در اختیار متقاضیان ورود به فضای کسب وکار قرار می گیرد، نتیجه در کوتاه ترین زمان وبه بهترین شکل حاصل می شود.»
    به باور مقیمی، زنانی که درمدیریت نظام خانواده موفق هستند، بی شک درمیدان فعالیت های اقتصادی نیز به موفقیت دست خواهند یافت.
    مقیمی، با انتقاد از برخی دیدگاه ها نسبت به نقش آفرینی زنان در حوزه اقتصاد اضافه کرد: اغلب، به محض آنکه خللی در فعالیت های اقتصادی زنان ایجاد می شود، تمام نگاه ها به سوی آنان جلب می شود و در معرض اتهام قرار می گیرند. در حالی که این نگرش در جامعه باید تغییر کند.
    

میلیاردر سوئیسی در صنعت سیمان


    توماس اشمیدهاینری مدیر سوئیسی است که با ثروت 3/4 میلیارد دلار در جایگاه صدونود و هفتم فهرست ثروتمندان فوربز در سال 2010 قرار دارد. وی ثروت خود را از صنعت سیمان به دست آورده است.
    توماس اشمیدهاینری در 17 دسامبر سال 1945 در سوئیس متولد شد. جد او مالک یک کارخانه آجر بود و پدربزرگش در صنعت سیمان فعالیت می کرد. پدر او ماکس نیز در این صنعت فعال بود. توماس در واقع نسل چهارم از این خانواده است که در صنایع سوئیس فعال است. برادر توماس، استفن اشمیدهاینری نیز میلیاردری است که شرکت ساخت وساز اترنیت را از پدر به ارث برده است. شرکت هولسیم کنونی نیز به توماس به ارث رسید. این شرکت در حال حاضر دومین شرکت بزرگ تولیدکننده سیمان و بتن در جهان است. توماس اشمیدهاینری در حدود دو دهه است که اداره این شرکت را به دست دارد.
    توماس در سال 1969 از موسسه فدرال تکنولوژی (ETH) در زوریخ و با مدرک مهندسی مکانیک فارغ التحصیل شد. اشمیدهاینری در سال 1970 به عنوان مدیر فنی شرکت سیمان مکزیکی سمنتوز آپاسکو ( که در حال حاضر نام آن هولسی آپاسکو است) استخدام شد. وی به مدرسه خصوصی IMD در لوزان رفت تا در رشته MBA تحصیل کند. او در سال 1972 از این دانشگاه فارغ التحصیل شد. اشمیدهاینری در سال 1976 به مقام مدیریت ارشد شرکت هولسیم انتخاب شد. توماس اشمیدهاینری در سال 1978 به عنوان یکی از اعضای هیات مدیره این شرکت انتخاب شد. او از سال 1978 تا سال 2001 مدیر و از سال 1984 تا 2003 رییس هیات مدیره شرکت هولسیم بود. اما در سال 2003 از مقام خود کناره گیری کرد. وی در حال حاضر در حدود 39/20 درصد سهام این شرکت را در اختیار دارد که او را تبدیل به بزرگ ترین سهام دار شرکت کرده است.
    کسب و کار اصلی شرکت هولسیم شامل تولید و توزیع سیمان و تولید، فرآوری و توزیع بتن و آسفالت می شود. این شرکت همچنین خدمات مشاوره، تحقیقات، تجارت، مهندسی و خدمات مرتبط دیگر را ارائه می دهد. هولسیم در حال حاضر یک شرکت جهانی است که بیش از 81 هزار نفر برای آن کار می کنند. این شرکت در بیش از 70 کشور دنیا سایت های تولید داشته و تقریبا در تمام قاره ها حضوری فعال دارد. استراتژی کسب و کار هولسیم بر پایه رشد مداوم هم در بازارهای توسعه یافته و هم در بازارهای در حال توسعه و با رشد زیاد است. فروش این شرکت در سال 2009 در حدود 13/21 میلیارد فرانک سوئیس و سود خالص آن در حدود 471/1 میلیارد فرانک سوئیس برآورد شده است. دفتر مرکزی این شرکت که در سال 1912 تاسیس شده در شهر جونا در سوئیس واقع شده است. در حال حاضر، رقبای اصلی هولسیم شرکت های لافارژ، سمکس و شرکت سیمان هایدلبرگ هستند.
    توماس اشمیدهاینری در سال 1999 به خاطر تعهدش به توسعه پایدار از دانشگاه تافتز در ماساچوست آمریکا مدرک دکترای افتخاری دریافت کرد.
    اشمیدهاینری یکی از اعضای هیات مشورتی مدرسه حقوق و دیپلماسی فلچر است. وی همچنین سهامدار عمده و یکی از اعضای هیات مدیره شرکت گراند ریسورت باد راگاز ، یکی از بزرگ ترین شرکت های هتلداری در سوئیس، است که آن را از پدر خود به ارث برده است.
    اشمیدهاینری ازدواج کرده و 4 فرزند دارد. وی در حال حضار ساکن بالگاچ در سوئیس است.
    

سال شوک های ویرانگر می آید؟

اکونومیست از تشدید مرزبندی های اقتصادی در سال 2011 خبر داد

دنیای اقتصاد- نشریه معتبر اکونومیست دیروز با ارائه تحلیلی از اوضاع اقتصادی جهان از سه جهت گیری متفاوت در سه نقطه از جهان (منطقه یورو، آمریکا و اقتصادهای نوظهور) خبر داد و هشدار داد که تشدید این مرزبندی ها در اقتصاد جهانی، سال 2011 را به سال شوک های خسارت آفرین و ویرانگر تبدیل خواهد کرد. به نوشته اکونومیست، اقتصادهای گرفتار منطقه یورو اعم از یونان، ایرلند، پرتغال و غیره آینده تیره و تاری را برای این ناحیه حداقل در کوتاه مدت ترسیم می کند و امکان افزایش سریع قدرت رقابت پذیری با ابزارهای متداول بسیار کمرنگ است که کاهش رشد اقتصادی و به دنبال آن افزایش بیکاری و آشفتگی در این منطقه را اجتناب ناپذیر می کند.از سوی دیگر، اقتصاد آمریکا اگرچه بهبود رشد را با دوپینگ محرک ها تجربه خواهد کرد، اما با مشکلات دیگری دست به گریبان خواهد بود. نقطه سوم اقتصاد جهان، اقتصادهای نوظهور به سرکردگی چین است که با پول ارزان در بازارهای جهانی به تاخت و تاز می پردازند؛ اما به نظر می رسد در آینده ای نه چندان دور مجبور به انتخاب بین افزایش تورم و کاهش شدید رشد خواهند شد که هر انتخابی، احتمال سر برآوردن یک شوک اقتصادی را در دل خود دارد.
     سال میلادی جاری برای اقتصاد جهان به طرز شگفت آوری خوب بوده است. در این سال تولید جهانی احتمالاتا نزدیک به 5 درصد رشد کرده است. این میزان بسیار بیشتر از روند معمول دنیا و بسیار سریعتر از پیش بینی اقتصاددانان در 12 ماه پیش است. اغلب خطراتی که در سال جاری موجب هراس بازارهای مالی شد، تحقق نیافته است. اقتصاد چین با افت شدید مواجه نشد. کندی رشد اقتصادی آمریکا در اواسط سال جاری به رکودی دوباره تبدیل نشد. اگرچه مشکلات اقتصادهای ناحیه یورو در سال جاری همه به واقعیت پیوست، اما اقتصاد کل ناحیه یورو با رشدی نسبتا خوب برای قاره کهنسالان عمل کرد که آن را مدیون عملکرد اقتصادی آلمان بوده است. در سال 2010 اقتصاد آلمان سریعترین رشد را در میان کشورهای ثروتمند جهان به خود اختصاص داد. اکنون اما پرسش این است که آیا سال 2011 نیز از همین الگو پیروی خواهد کرد؟ به نظر می رسد بسیاری از مردم اینگونه فکر می کنند. اعتماد مصرف کننده و کسب و کارها در اغلب نقاط جهان افزایش یافته است.تولیدات جهانی رو به رشد است و بازارهای مالی پررونق اند. شاخص ام اس سی آی که مربوط به قیمت سهام جهان است، از اوایل ماه ژوییه تا کنون 20 درصد افزایش یافته است. امروز سرمایه گذاران با آرامش بیشتری نسبت به هراسی که در اوایل سال داشتند، اخبار را دنبال می کنند. در آن زمان نگرانی های سرمایه گذاران طیفی از موضوعات را در برمی گرفت که از بدهی های روزافزون اقتصادهای ناحیه یورو تا اخبار مربوط به نرخ تورم رو به افزایش چین گسترده بود. در اوایل سال جاری میلادی سرمایه گذاران بیش از حد بدبین بودند. به نظر می رسد اکنون اعتماد آن ها بیشتر شده است. اگر بخواهیم شرایط را کمی ساده توضیح دهیم باید بگوییم که وضعیت اقتصاد جهان در سال 2011 بستگی به این دارد که در سه نقطه جهان وضع به چه منوال بگذرد: بازارهای بزرگ نوظهور، ناحیه یورو و آمریکا. (درست است که ژاپن هنوز یک وزنه سنگین در مناسبات اقتصادی جهان تلقی می شود، اما به نظر نمی رسد شگفتی چندانی در سال 2011 به بار آورد.) این سه اقتصاد بزرگ در سه مسیر بسیار متفاوت به پیش می روند، از رشد بسیار متفاوتی برخوردارند و سیاست های متفاوتی را بر می گزینند. برخی از این تمایزها اجتناب ناپذیرند: حتی برای ناظران عادی نیز اقتصاد هندوستان همیشه از اقتصاد آمریکا متمایز بوده است. تقسیم بندی های جدیدی اما به ویژه در جهان ثروتمند در حال ظهور است که با وجود این تقسیم بندی ها احتمال بروز مشکلات بیشتر می شود.با اقتصادهای بزرگ نوظهور شروع می کنیم که تاکنون بیشترین مشارکت را در رشد اقتصادی جهان در سال جاری میلادی داشته اند. این اقتصادها از شنزن چین گرفته تا سائوپائولو در برزیل، از سرعت بالایی برخوردارند. ظرفیت های استفاده نشده این اقتصادها مورد استفاده قرار گرفته اند . هر جا که می شد، سرمایه خارجی به آن ها وارد شده است. نگرانی از حباب قیمت دارایی ها، جای خود را به ترس از رونق بیش از حد این اقتصادها داده است. چین مثال بارز این موضوع است، اما در این وضعیت تنها نمانده است. مغازه های برزیل هم مملو از خریداران هستند و تورم آن کشور به بیش از 5 درصد رسیده و واردات آن در ماه نوامبر 44 درصد بیش از سال گذشته بوده است.
    پول ارزان همیشه یک مشکل است.اگرچه رکود سال 2009 خاطره دورو درازی است، اما وضعیت پولی هنوز بیش از حد سهل گیرانه است و در بسیاری نواحی این مرهون پایین نگهداشتن قیمت پول های ملی است. (باز هم چین از این جنبه صدرنشین است.) تلفیق این شرایط پایدار نخواهد ماند. برای توقف افزایش قیمت ها، اغلب اقتصادهای نوظهور در سال آینده نیازمند سیاست های سختگیرانه تری خواهند بود. اگر در این مسیر زیاده روی شود، رشد آنها دچار کاهش شدید خواهد شد و اگر اقدامات کمی صورت گیرد، آنها شاهد تورم بیشتر و سخت گیری های بیشتر در آینده خواهند بود. در هر دو صورت احتمال یک شوک اقتصادکلان که از اقتصادهای نوظهور سربرآورد، به شدت رو به افزایش است.
    ناحیه یورو هم به وضوح دلیل دیگری برای نگرانی است. این بار هم نگرانی های مالی و هم نگرانی های اقتصاد کلان را شامل می شود. در کوتاه مدت بی شک رشد اقتصادی این ناحیه کند می شود حتی اگر تنها بهانه آن کاهش هزینه های دولتی باشد.
    در کشورهای مهم این منطقه که آلمان در راس آنها است، این اصلاحات مالی داوطلبانه است. در اقتصادهای گرفتار این ناحیه از جمله ایرلند، پرتغال و یونان، انتخاب های کمتری وجود دارد و آینده تیره و تار به نظر می رسد. شواهد تجربی حاکی از آن است که کشورهای دارای پول واحد نمی توانند رقابت پذیری خود را به سرعت از طریق کاهش دستمزدها و قیمت ها بهبود بخشند.
     نه تنها کشورهای عضو یورو بیش از حد بدهکارند، بلکه الگوی بانکداری کل یورو بر اساس یکپارچگی در ورای مرزها است که نیازمند بازبینی است. رهبران سیاسی ناحیه یورو تحت فشارند. آشفتگی و اغتشاش در سال 2011 برای این ناحیه حتمی است.
    اقتصاد آمریکا هم در حال تغییر است اما در مسیری متفاوت. به رغم اروپا، سیاست کلان اقتصاد آمریکا از راهکارهای ریاضتی فاصله گرفته است. توافق معافیت مالیاتی که در تاریخ 7 دسامبر توسط باراک اوباما و جمهوری خواهان کنگره به دست آمد، بیش از انتظارات بود. براساس آن نه تنها مهلت مصوبه دوران بوش برای دو سال تمدید شد، بلکه 2 درصد تولید ناخالص داخلی نیز برای سال 2011 به معافیت ها افزوده شد.
    وقتی این قانون را در کنار خرید اوراق قرضه بیشتر توسط فدرال رزرو قرار دهیم، در می یابیم که آمریکا نوعی دیگر از محرک ها را برای اقتصاد خود تجویز کرده است آن هم در زمانی که اروپا وضعیت بدی دارد و ترکیه را هم در انتظار عضویت نگهداشته است. نتیجه این خواهد بود که رشد اقتصادی آمریکا در سال آینده به 4 درصد می رسد. این میزان بیش از روند کنونی و کافی است برای آن که بیکاری را کاهش دهد البته نه با سرعت زیاد. اما سیاستمداران آمریکایی هم در حال خطر کردن هستند. با وجود چشم انداز بد کسری بودجه، اوباما و جمهوری خواهان حتی سعی نکردند در هفته جاری به راه حلی برای آن دست یابند. تعداد افرادی که نگرانی این حفره مالی آمریکا هستند روز به روز در حال افزایش است. اگر این نگرانی ها تداوم یابد بازار اوراق قرضه آمریکا در سال 2011 دچار افزایش خواهد شد.
    سرانجام آنکه انتظار می رود اقتصادهای نوظهور بیش از 50 درصد رشد اقتصادی جهان را در سال آینده به دوش کشند، اما سهم آن ها در بدهی های دولتی جهان تنها 13 درصد خواهد بود. این کشورها باید اجازه دهند نرخ برابری پول هایشان افزایش یابد، اما اطمینانی در این زمینه وجود ندارد. اقتصاد جهان در سال 2011 با مرزبندی های بیشتر و متمایزترش این سال را به سال شوک های ویرانگر بدل خواهد ساخت.
    
    تازه ترین سرمقاله هفته نامه اکونومیست به وضعیت اقتصاد جهان اختصاص یافت

    
 روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 2246 به تاریخ 20/9/89، صفحه 1 (صفحه اول)

دور ریختن پول


   سرمایه گذار 35 ساله کریستین هاربینسون سعی می کرد افکارش را برای جلسه مهم فردا صبح که در آن باید توصیه اش در مورد سرمایه گذاری در سازمان جوان استیوین پیکس را بیان می کرد، جمع کند.
    این سازمان، یک قطعه نوآورانه برای سوزاندن رگ های خونی در حین اعمال جراحی الکتریکی طراحی کرده بود و در عین اینکه جراحان از این قطعه استقبال کرده بودند، فروش سازمان چندان زیاد نبود. سازمان SW سازمانی که کریستین در آن کار می کرد، تا کنون 600000 دلار در این پروژه سرمایه گذاری کرده بود و سون پیکس هم که دوست داشت برای ایده هایش به صورت چند مرحله ای سرمایه جمع کند، یک سرمایه گذاری عادی برای سازمان SW بود. سرمایه اولیه تقریبا به طور کامل خرج شده بود و SW باید تصمیم می گرفت که آیا مایل است روی این پروژه سرمایه گذاری کند یا خیر.
    سون پیکس برای ادامه پروژه کنونی اش که جراحان را قادر می ساخت بدون مواجه شدن با یکی از مشکلات دست وپاگیر رایج که مربوط به چسبیدن به عضو بود به کارشان ادامه دهند، به 400000 دلار دیگر هم نیاز داشت. کریستین خودش کاملاتحت تاثیر برندون، صاحب سازمان سون پیکس و توانایی تکنولوژیکی سازمان بود؛ ولی برخی از شرکای سازمان در این مورد زیاد هم اطمینان نداشتند و فکر می کردند که سرمایه گذاری مجدد در این سرمایه دور انداختن پولشان است. یکی از موسسان سازمان SW زمانی که از نیاز مجدد سرمایه سازمان سون پیکس آگاه شده بود، این سوال را پرسیده بود که آیا برندون واقعا لیاقت یک شانس دیگر را دارد؟
        
    نقشه الف
    برندون که اکنون 37 ساله بود بیشتر عمر کاری اش را در قسمت تحقیق و توسعه صنعت کالاهای پزشکی سپری کرده بود. سه سال قبل از این، او به صورت تصادفی یکی از آلیاژهای تیتانیوم را کشف کرده بود که کمتر از استیل های ضد زنگ به اعضا می چسبید. سازمانی که او در آن زمان در آن مشغول به کار بود، مایل به حمایت از او در توسعه ایده اش نبود؛ بنابراین او سازمان را ترک کرده بود تا خود روی ایده اش کار کند.
    او بیش از 65000 دلار از پس اندازش را صرف ساختن یک پروتوتایپ اولیه از محصول کرده بود که با نشان دادن آن به سرمایه گذاران بتواند پول لازم برای تولید این محصول و معرفی آن به بازار را جمع آوری کند.
    SW یکی از اولین سرمایه گذارانی بود که او به سراغشان رفته بود. برندون خوش شانس بود؛ چرا که دقیقا در همان زمان، سازمان به دنبال پروژه های نوآورانه پزشکی بود که در آنها سرمایه گذاری کند. لین ویکس، یکی دیگر از موسسان SW، از تکنولوژی مورد بحث خوشش آمده بود. او همچنین تحت تاثیر این واقعیت قرار گرفته بود که برندون کارش را ترک کرده بود و حاضر شده بود پس اندازش را روی این پروژه سرمایه گذاری کند.
    هاربینسون شش ماه بعد به سازمان پیوسته بود و بلافاصله مسوول پروژه سازمان سون پیکس شده بود. چرا که قبل از اینکه مدرک MBA خود را از دانشگاه استنفور بگیرد، به عنوان محقق در یک سازمان محصولات پزشکی مشغول به کار بود. او به سرعت تحت تاثیر محصول و توانایی های کارآفرینانه برندون قرار گرفته بود. 
    
        معرفی کالا
    برندون کارش را به خوبی انجام داده بود. برای اینکه مطمئن شود در مسیر درستی در حرکت است، پروتوتایپ اولیه اش را به چند جراح نشان داده بود که نظرشان را بپرسد. یکی از آنها گفته بود که کالاخیلی بزرگ است و در زمان جراحی جلوی چشمش را می گیرد. دیگری گفته بود که «من می دانم که این محصول کار می کند و در زمان هم صرفه جویی می کند، ولی جدا کردن قطعات آن پس از هر جراحی برای استرلیزه کردن آن، زمان زیادی می برد.»
    برندون قطعه اش را به گونه ای طراحی مجدد کرد که کوچک تر باشد و در عین حال در زمان استرلیزه کردن، نیازی به باز کردن قطعات نداشته باشد. محصول، تایید وزارت بهداشت را به دست آورده بود و زمان آن رسیده بود که ببینند بازار در مقابل این محصول چه واکنشی از خود نشان می دهد.
    هاربینسون هم بسیار تحت تاثیر قرار گرفته بود. سون پیکس یک برنامه نمایشی از محصول جدید به راه انداخته بود و در آن دو ماهی را در کنار هم قرار داده بود و یکی از آنها را با استفاده از محصول جدید و دیگری را با استفاده از محصولات معمول بریده بود تا به همگان نشان دهد که محصول جدید چطور در نصف زمان محصولات معمول، رگ های خونی را می بندد. چند جراح که صاحب بیمارستان بودند، در همان لحظه محصول را سفارش داده بودند در حالی که بقیه گفته بودند که بعدا تماس می گیرند. دو توزیع کننده لوازم جراحی موافقت کرده بودند که محصول را به مشتریانشان توصیه کنند. در عرض یک ماه، چند جراح بنام، چنان تحت تاثیر محصول قرار گرفته بودند که اجازه داده بودند در حین کار کردن با آن از آنها فیلمبرداری شود. یکی از آنها حتی ادعا کرده بود «که اگر میزان چسبندگی را از یک تا ده در نظر بگیریم، چسبندگی این محصول صفر است.»
    قطعه جدید برندون به جراحان این امکان را می داد که کارشان را سریعتر انجام دهند و از آن جایی که برای یک جراح پرکار زمان بسیار با ارزش است، این قطعه محبوبیت بسیاری یافته بود. 
    
        نقشه ب
    به رغم توصیه ها و تلاش های یک ساله، کالافروش زیادی نداشت. فروش آن سخت بود و چون قابلیت استفاده صدها باری را بدون نیاز به جایگزین شدن داشت، افرادی که از آن خوششان می آمد و آن را می خریدند، نیازی به خریدن مجدد آن نمی دیدند. یکی از توزیع کنندگان، بخش بزرگی از محصولاتش را برگردانده بود و گفته بود که محصولی که تنها در دو سایز تولید شود، فروش زیادی نمی کند.اما برندون مطمئن بود که مشکل را فهمیده است. او به هاربینسون گفته بود: «این کالابه چند دلیل فروش کمی دارد. ما یک سازمان جدید هستیم که بسیاری از جراحان حتی اسممان را هم نشنیده اند. دیگر اینکه ما باید جراحان را قانع کنیم که استفاده کردن از محصول جدید عاقلانه است و از آنجایی که استفاده کردن از این محصول نیازمند تغییر رفتار جراحان است، این کار، کار ساده ای نیست. ولی شاید بزرگ ترین مشکل این باشد که توزیع کنندگان موفق زیادی برای نشان دادن محصول به مشتریان نداریم.
    
        می خواهی چه کار کنی؟
    «من فکر بهتری دارم. یک جراح پلاستیک به من گفته است که اگر من بتوانم با همین ماده نچسب چاقوهای جراحی تولید کنم، در این صورت من آنها را می خرم. همه می دانیم که جراحان از چاقوهای جراحی بسیار زیاد استفاده می کنند و هر جراح دوازده عدد یا بیشتر از آنها را در سایزهای مختلف لازم دارد. اگر ما این چاقوها را تولید کنیم، در این صورت بسیاری از موانع فعلی از سر راه برداشته می شوند و در عین حال نیازی به تغییر رفتار جراحان هم وجود نخواهد داشت، پس فروش افزایش خواهد یافت. اگر این کار را بکنیم، به چند سوال باید پاسخ بدهیم. اول اینکه بازار هدف ما چیست، چسبیدن اعضا با توجه به اهمیت ظاهر، در پایان کار برای جراحان پلاستیک موضوع مهمی است. پس شاید جراحان پلاستیک بازار هدف خوبی برای شروع کار باشند. ولی در آینده باید بیمارستان ها را هم به بازار هدف مان اضافه کنیم. در هر بیمارستان روزانه چندین عمل جراحی صورت می گیرد و برای هر عمل چاقوهای متعددی مورد نیاز است.»
    برندون فکر می کرد که در کمتر از یک سال می تواند یک پروتوتایپ از چاقوهای مورد بحث را بسازد و آن را برای گرفتن بازخورد در اختیار چند جراح قرار دهد. تاییدیه وزارت بهداشت هم به سرعت گرفته می شد و تولید به تعداد محدود در مدت زمانی کوتاه پس از آن شروع می شد. ولی در این صورت تیم کوچک او باید همه زمانشان را به چاقوهای جراحی تخصیص می دادند و زمانی برای بازاریابی محصول فعلی باقی نمی ماند.
    برندون یک نقشه پیش بینی فروش را روی تخته نصب کرد. شکل ها می گفتند که سون پیکس در سال اول با فروش متوسط، پول از دست خواهد داد و با گسترش دادن کار خود به بیمارستان ها در سال دوم، فروش از سال قبل بیشتر خواهد شد. او فکر می کرد که در سال سوم، فروش، سرمایه گذاری اولیه را جبران خواهد کرد. مشخص بود که او زمان زیادی را برای این شکل ها صرف کرده است. ولی هاربینسون نمی توانست جلوی احساس ناامیدی اش را بگیرد، با این وجود موافقت کرد که شکل ها را در جلسه فردا صبح به SW نشان دهد. 
    
        آیا پرواز خواهد کرد؟
    در جلسه SW از ایده برندون چندان استقبال نشد. مخصوصا «جو» بسیار منتقد بود. «چرا برندون قبلابه این موضوع فکر نکرده بود؟ با توجه به این اشتباه، از کجا می دانیم که او در آینده هم از این اشتباهات مرتکب نمی شود؟ در بیمارستان ها تصمیم گیری برای خرید محصولات جدید سال ها طول می کشد و من فکر می کنم که ما سال آینده هم همین جایی باشیم که امروز هستیم. با رقابت چه می کنید؟ حداقل محصول جدید کالایی کاملاجدید بود، ولی چاقوی جراحی کالایی است که بسیاری از سازمان های بزرگ در حال حاضر آن را می فروشند. آیا برندون واقعا می تواند با این رقبا رقابت کند؟»
    «کارل» که یکی دیگر از شرکای سازمان بود، گفت: «در مورد تکنولوژی چه می گویی؟ چاقوهای جراحی بسیار کوچک تر از این محصول جدید هستند. آیا می توان از این آلیاژ برای ساخت چاقو ها استفاده کرد؟»«جو» گفت: «اگر کالاهای نچسب اینقدر فکر خوبی هستند، پس چرا سازمان های بزرگ وارد بازار رقابت در این محصول نمی شوند؟»
    لین که همان فردی بود که مرحله اول سرمایه گذاری در این پروژه را تایید کرده بود، گفت: «من فکر می کنم در این زمینه باید کریستین تصمیم بگیرد و تا هفته آینده به ما در این مورد پیشنهاد ارائه دهد. اگر او بگوید که باید در این کار سرمایه گذاری کنیم، این کار را انجام می دهیم. کریستین لطفا فکر هایت را بکن و اگر نظرت این بود که لازم نیست مجددا روی این کالاسرمایه گذاری کنیم، بدون رو در بایستی این موضوع را به ما بگو. ما شانس های دیگری هم برای سرمایه گذاری داریم. خوب دیگر سراغ بحث بعدی برویم. کریستین لطفا هنگام بیرون رفتن، به پیتر بگو بیاید تو.»
        
    آزمایش
    کریستین به این نتیجه رسیده بود که «جو» و «لین» معمولادر مورد پروژه هایی که به یک حالت ناپایدار می رسد، همین برخورد را نشان می دهند تا افراد بتوانند به دور از احساسات در مورد پروژه تصمیم گیری کنند. او فکر می کرد که SW می خواهد آموخته های او در 18 ماه اخیر را هم بیازماید. کریستین در مورد موفقیت برندون کمی شک داشت، ولی به زمان و هزینه لازم برای پیدا کردن کاربری مناسب این تکنولوژی فکر می کرد. او فکر کرد که پاسخ ساده احتمالاگفتن نه خواهد بود. در سوی دیگر اگر این پروژه موفق می شد چه؟ هیچ فرد دیگری نمی توانست از برندون عملکرد بهتری داشته باشد. «او فرد خوبی است. من به او ایمان دارم. ولی شاید بیش از آن به او نزدیک شده ام که بتوانم یک تصمیم عاقلانه بگیرم. اگر من تصمیم به سرمایه گذاری مجدد بگیرم، آیا SWبه این نتیجه خواهد رسید که من شایستگی لازم را ندارم؟»
    سوال: آیا هاربینسون باید ادامه سرمایه گذاری در سون پیکس را توصیه کند؟