کاهش 131000 شغل در آمریکا

کاهش 131000 شغل در آمریکادر ماه جولای روی داد

صف بیکاران آمریکایی / عکس: Getty Images


    
    اقتصاد آمریکا در ماه جولای 131،000 شغل دیگر را از دست داد. این دومین ماه متوالی بود که در آن مشاغل آمریکا از بین رفت.
    وزارت کار ایالات متحده آمریکا با اعلام این خبر افزود: در این مدت بخش خصوصی 71،000 شغل به تعداد مشاغل این کشور افزوده است، اما هر دوی این ارقام بدتر از انتظارات بوده است. به رغم کاهش کل تعداد مشاغل، نرخ بیکاری آمریکا بدون تغییر و در حد 5/9 درصد باقی ماند. بسیاری از تحلیل گران نگران آن هستند که نرخ بالای بیکاری احیای اقتصادی آمریکا را تحت تاثیر خود قرار دهد. این گزارش وزارت کار آمریکا باعث شد ارزش سهام بورس های آمریکا و اروپا افت کند. کاهش در بورس های لندن، پاریس و فرانکفورت بین 6/0 درصد تا 3/1 درصد بود. به علاوه ارزش دلار هم سقوط کرد و در برابر هر پوند انگلیس با حدود نیم سنت کاهش به 5983/1 دلار رسید. ارزش دلار در برابر هر یورو نیز حدود یک سنت کاهش یافت و به 3284/1 دلار رسید.
    این آمار تازه ناشی از نابودی 143،000 شغل موقتی آمریکایی ها است که در سرشماری آمریکا به حساب آمده بودند، اما در ماه جولای مشاغل خود را از دست دادند. در ماه ژوئن 225،000 فرد شاغل شغل خود را ترک کردند. از اکتبر سال گذشته میلادی تاکنون ماه ژوئن اولین ماهی بود که در آن مشاغل کل اقتصاد آمریکا نسبت به ماه پیش از آن کاهش یافت.
    اگرچه تاثیر سرشماری می تواند توجیهی برای از بین رفتن مشاغل آمریکا باشد، اما این آمار پایه و اساس نگرانی هایی خواهد شد مبنی بر اینکه اقتصاد آمریکا در مسیر احیای خود با چالش هایی مواجه است. بخصوص آنکه گزارش های ماهانه مشاغل یکی از با اهمیت ترین شاخص هایی است که در آمریکا از نزدیک مورد توجه قرار می گیرد.
    وضعیت موجود اشتغال آمریکا بخاطر آن است که میزان استخدام افراد در بخش خصوصی همچنان در حد ضعیفی باقی مانده است. میزان استخدام ها در بخش تولید تا 36،000 شغل افزایش یافته است. این رقم برای بخش بهداشت و درمان 27،000 شغل و برای بخش معدن 7،000 شغل بوده است.
    بارت فون آرک از شرکت تحقیقاتی کانفرنس بورد می گوید: «افزایش متوسط تعداد مشاغل بخش خصوصی این واقعیت را تایید می کند که اقتصاد آمریکا در مسیر رشد به کندی حرکت می کند و زمان زیادی لازم است تا ماشین مشاغل گرم شود.» وی افزود: «سرعت فعلی برای اشتغال زایی کندتر از آن است که بتواند هشت میلیون شغل از دست رفته در دوران رکود را جبران کند. این اتفاق نه در سال آینده میلادی روی خواهد داد و نه دوسال دیگر. شاید تا پنج سال دیگر هم شاهد آن نباشیم.»
    آمار دیگری که در هفته گذشته منتشر شده بود نشان داد که رشد اقتصادی ایالات متحده آمریکا بین ماه های آوریل تا ژوئن کند شد؛ طوری که تولید ناخالص داخلی این کشور به 4/2 درصد رسید. این در شرایطی است که این نرخ در فصل گذشته 7/3 درصد بود. علاوه بر این بازار مسکن آمریکا هم ظرف دو ماه گذشته ضعیف شد. اما دولت آمریکا تاکید می کند که خطر بازگشت به رکود، اقتصاد این کشور را تهدید نمی کند.
    کریستین رومر، مشاور اقتصادی کاخ سفید در مصاحبه ای با شبکه تلویزیونی ام اس ان بی سی در پی اظهارات روز پنج شنبه رییس جمهوری کشورش، باراک اوباما، گفت: «من نگران یک رکود دوباره نیستم.»
    اما بیل چنی، اقتصاددان ارشد مرکز جان هانکوک می گوید: «اگر ما تا پایان سال شاهد افزایش چشمگیر مشاغل در آمریکا نباشیم، اقتصاد آن به مشکلی بزرگ دچار خواهد شد.»
    بسیاری از تحلیلگران نیز بر این باورند که حتی بسیاری از مشاغلی که ایجاد می شوند دستمزدهای کافی ندارند تا بتواند موجب جهش در هزینه مصرف کنندگان آمریکایی شود و یک محرک برای اقتصاد آمریکا محسوب شود.
    

صف بیکاران آمریکایی / عکس: Getty Images

مدیریت حرفه نیست


مدیریت حرفه نیست

  
    معمولامدیریت را به دید یک حرفه می نگریم. از نظر شغلی آن را در کنار حرفه هایی چون طبابت و وکالت در نظر می گیریم، زیرا نقش آنها در واقع در خدمت رفاه اجتماع بودن است. به علاوه مدیران را می توان از طریق دوره های MBA به طور رسمی تعلیم داد و ارزشیابی کرد. اگر مدیریت یک حرفه در نظر گرفته شود پس دانشکده های مدیریت نیز باید بخشی از دانشکده های فنی و حرفه ای در نظر گرفته شوند.
    همین دیدگاه ها باعث شده اند که دانشکده های مدیریت در چند سال اخیر و مخصوصا در دوره بحران اقتصادی اخیر مورد انتقادات جدی قرار گیرند. زیرا به نظر می آید که این دانشکده ها قادر نیستند به وظیفه خود در تربیت رهبران کاری مسوول و موفق عمل کنند. همین باعث شده است که دانشکده های مدیریت به سمت حرفه ای تر شدن تمایل پیدا کنند. جوئل پادولنی (1) رییس سابق دانشکده مدیریت دانشگاه ییل می گوید: «هر شغلی زمانی جایگاه حرفه ای می یابد که شرایط نظری خاصی، مثلاچارچوب مشاوره بی طرفانه یا فعالیت بدون ایجاد صدمه یا تامین منافعی والاتر به عنوان اصول حرفه ای آن به دانشجویان و صاحبان آن مشاغل تعلیم داده شود. به همین طریق هم هر دانشکده ای زمانی یک دانشکده فنی و حرفه ای به حساب می آید که این رویکردها را به دانشجویانش تعلیم دهد.» این اظهار نظر پادولنی با نظریات برخی از استادان دانشکده بازرگانی هاروارد همسو است که معتقدند: «حرفه حقیقی باید دارای مجموعه ای از قوانین رفتار حرفه ای باشد و مفهوم و نتایج ناشی از اعمال آن قوانین باید به عنوان بخشی از تحصیلات رسمی به دانشجویان و صاحبان آن حرفه آموزش داده شود. با این حال بر خلاف پزشکان و وکلا، مدیران در دانشگاه های مختلف مدیریت برای اعمال یک مجموعه قانون و عرف کاری جهانی متعهد نمی شوند.»
    این رویکرد ها به حرفه ای سازی شغل مدیریت تازه نیستند، پیش از این هم در سال 1922 در اولین شماره از مجله HBR پروفسور جان گرنی کالان (2) اینطور گفته بود: «کسب وکار را می توان به عنوان یک حرفه آموزش داد و بی تردید باید زمان زیادی را نیز برای تعلیم کسانی که باید در مشاغل حساس مدیریتی فعالیت کنند، صرف کرد.» اما در این مقاله تلاش بر این است که با بررسی جوانب مختلف شغل مدیریت اثبات کنیم که مدیریت یک حرفه نیست و نمی تواند باشد. به این ترتیب دانشکده های کار و بازرگانی نیز جزودانشکده های فنی و حرفه ای به حساب نمی آیند.
ادامه مطلب ...

تجهیزات پزشکی در دست میلیاردر سوئیسی

تجهیزات پزشکی در دست میلیاردر سوئیسی


    هانتس جورگ ویس، یک کارآفرین و میلیاردر سوئیسی است که در سال 2009 از سوی مجله فوربز با ثروت 7/5 میلیارد دلار به عنوان هشتاد و سومین میلیاردر دنیا و دومین فرد ثروتمند سوئیس معرفی شد.
    ویس، رییس شرکت سینتز، یک شرکت مواد بیولوژیکی و مدیکال ایمپلنت ها (موادی که برای جایگزینی یک ساختار بیولوژیکی از دست رفته یا بهبود ساختارهای موجود در بدن کاشته می شوند) است. هانتس جورگ ویس در سال 1935 در برن سوئیس متولد شد. او پس از دریافت مدرک مهندسی عمران و ساختمان از موسسه تکنولوژی فدرال سوئیس در سال 1959 به دانشگاه هاروارد رفت. ویس از سال 1963 تا 65 در این دانشگاه مشغول به تحصیل بود و با مدرک MBA فارغ التحصیل شد.
    ویس از سال 1965 تا 1969 در پست های مختلفی در صنعت نساجی مثل مهندس کارخانه و مدیر پروژه برای شرکت های کرایسلر در پاکستان و ترکیه و فیلیپین مشغول به کار بود.
     هانتس جورگ ویس در سال 1977 رییس شرکت سینتز شد. این شرکت یک شرکت چند ملیتی تولیدکننده تجهیزات پزشکی واقع در سوئیس و پنسیلوانیا است. سینتز یکی از بزرگ ترین سازندگان کاشت های پزشکی جایگزین استخوان و ابزارهای جراحی و مواد بیولوژیکی در جهان است. این شرکت در سال 1960 به عنوان علامت تجاری موسسه غیرانتفاعی انجمن تحقیقات اینترنال فیکسیشن (AO/ASIF) که تحت لیسانس شرکای صنعتی شرکت گروه استراومان و ماتیز مدیزینال تکنیک کاشت های دائمی تولید می کرد، تاسیس شد. سینتز آمریکا که بانی آن هانتس جورگ ویس بود، در سال 1975 سومین شرکتی بود که با AO/ASIF یک هم پیمانی شکل داد.
    استراومان در سال 1990 کسب وکار کاشت های پزشکی خود را به عنوان یک شرکت مستقل به نام استراتک مدیکال از شرکت جدا کرد. شرکت استراتک مدیکال و سینتز آمریکا در سال 1999 با هم ادغام شدند و یکی از بزرگ ترین شرکت های تجهیزات پزشکی دنیا، با سهامی عام، به نام سینتز- استراتک را شکل دادند. هانتس جورگ ویس پس از این ادغام سهامدار عمده این شرکت بزرگ شد. شرکت سینتز- استراتک نهایتا پسوند استراتک را حذف کرده و نام شرکت به سینتز تغییر داد. سهام این شرکت برای اولین بار در سال 2004 به بازار سهام سوئیس، SMI معرفی شد.
    سینتز در سال 2006 توانست حقوق مربوط به نام برند سینتز و حق مالکیت معنوی آن شامل حق ثبت اختراع ها را به قیمت یک میلیارد فرانک سوئیس از AO/ASIF خریداری کند. این شرکت در سال 2007 نیز با خرید شرکت اِن اسپین وارد بازار درمان انحرافات دیسک و نخاع شد. سینتز همچنین در سال 2008 شرکت آلمانی اینومدیک، فعال در ایجاد نرم افزار و علم کامپیوتر برای تجهیزات پزشکی را از آن خود کرد. درآمد سینتز در سال 2009 با بیش از 10700 کارمند بیش از 4/3 میلیارد دلار و سود آن در حدود 824 میلیون دلار بود. سینتز و AO همچنان به همکاری خود در امور مشترک کسب وکار خود ادامه می دهند.
    هانتس جورگ ویس در کنار فعالیت های حرفه ای خود به شکل فعالانه ای در حفاظت از محیط زیست با خرید حق حفاری شرکت های حفاری معادن مشارکت دارد.
    او در سال 1989 بنیاد ویس را تاسیس کرد. این بنیاد حامی و موسس شراکت هایی غیر رسمی با سازمان های غیر انتفاعی و دولت آمریکا برای تحت حفاظت قرار دادن محیط زیست است. در نتیجه این تلاش ها در حدود 17800 کیلومتر مربع زمین به عنوان زمین محدوده پارک ملی معرفی شده است. ویس همچنین از اعضای هیات مدیره انجمن حیات وحش، هم پیمانی حفاظت از حیات وحش اوتای جنوبی، ریل تو تریل و سازمان حفاظت محیط زیست گراند کانیون تراست و عضو افتخاری بنیاد AO است.
    او همچنین از دانشگاه بازل و سالزبورگ دکترای افتخاری پزشکی دریافت کرده است. ویس تاکنون مبلغی در حدود 125 میلیون دلار برای ایجاد یک موسسه جدید مهندسی بیولوژیکی به دانشگاه هاروارد کمک کرده که تاکنون بزرگ ترین مبلغ اهدایی به دانشگاه هاروارد بوده است.
    هانتس جورگ ویس که در حال حاضر ساکن وست چستر در پنسیلوانیا است، به تپه نوردی و گردش در کلرادو، جایی که تمایلش به حفظ محیط زیست شروع شد، علاقه دارد. ویس 75 ساله از همسر خود جدا شده و یک فرزند دارد.

فرهنگ

فرهنگ

مورد : مورگان استنلی: تبدیل شدن به یک بنگاه One-firm

منبع برای مطالعه:

Kaplan, R. S., and D. P. Norton. "Linking the Balanced Scorecard to Strategy."
California Management Review 39, no.1 (Fall 1996).

سؤالات :

1- نظر شما درباره استراتژی مک (Mack) برای یکپارچگی بیشتر چیست؟ آیا این سیاست منطقی است؟ چرا؟

2- با توجه به این استراتژی، نظر شما دربار? تأکید او بر بهسازی سیستم مدیریت عملکرد چیست؟ مزایا و مضار استقرار سیستم مورد بحث چیست؟

3- برای موفقیت مک در تغییر استراتژی و فرهنگ مورگان استنلی، چه اقدامات دیگری را پیشنهاد می کنید؟ استفاده از چه ابزارهایی منابع انسانی دیگری را باید مد نظر قرار دهد؟

4- با توجه به پاسخ شما به سؤال 3، توصیه شما درباره فرآیند انجام کار چیست؟ چگونه مک باید این تغییرات را اعمال کند؟

 

منبع : دکتر علی رضاییان

تیم های خود گردان

تیم‌های خودگردان 

 

منبع برای مطالعه:

Wageman, Ruth. "Critical Success Factors for Creating Superb Self-Managing
Teams." Organizational Dynamics. Summer 1997, pp. 49-61.

سؤالات:

1- فرهنگ گروه سارتو (Sarto) را چگونه توصیف می‌کنید؟ به صورت دقیق نحوه تکامل آن را بیان کنید. فرهنگ چه تأثیری بر اثربخشی گروه داشته است؟

2-عوامل تعیین کننده تأثیر وضعیت اجتماعی در دپارتمان Plating، گروه سارتو و گروه کلارک چیست؟

3- آنالیز داده‌های ارائه شده چه چیزی را به شما آموخت؟ این چه تأثیری بر تفسیر شما از روند جاری دارد؟

4- چرا مدیریت قبلاً از سیستم غیر قانونی «Punch-out» چشم پوشی کرد؟

5- اگر شما به جای پورتر بودید چه کارهایی می کردید؟ ریسک‌های این کارها چیست؟

اطلاعات مهم تکمیلی : حقوق پایه در دپارتمان Plating در 1996 ، 8 دلار و دستمزد تونی سارتو، ساعتی 12 دلار بود. میانگین دستمزد کارگران نیمه ماهر در آمریکا 12 دلار بود. شرکت های مشابه Slade در ناحیه میشیگان، نظیر تأمین کنندگان صنعت اتومبیل، به طور میانگین ساعتی 70/14 دلار می پرداختند. کارگران صنعت اتومبیل آمریکا که در سه شرکت بزرگ (جنرال موتورز، کراسیلر و فورد) کار می کردند، حقوق پایه ای حدوداً 13 دلار در ساعت داشتند و به طور متوسط 19 دلار در ساعت به دست می آوردند. حداقل دستمزد در 1996، 25/4 دلار بود که تا اول اکتبر همان سال به 75/4 دلار افزایش یافت.